دانلود رمان میشه دختر خون آشام نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: فانتزی، طنز، هیجانی، ترسناک
نویسنده رمان: محدثه فارسی
تعداد صفحات: ۳۶۵
خلاصه رمان: به نام خداوندی که در همین نزدیکی است. میشا دختری که خون آشامه…اما از شرقه…کلی فرق داره.داستانش با همه خون آشاما فرق داره. از جنس ایرانه و با خون و خونریزی مخالفه… ولی تقدیرش میشه خون خوردن و تغذیه کردن. تو راهش دوستانش مثل خودش قربانی میشن.
قسمتی از متن رمان میشا دختر خون آشام
کی فکرش را میکرد؟ روز ی برسد که نتوانم انسان بمانم؟ تمام احساسات انسانی من کشته شود و من هم بشوم عضو همان هایی که انسان های زیادی از آنها وحشت دارند. کی فکرش را میکرد که روز ی برسد و من پا بگذارم روی تمام نقاط احساساتی روحم و اما روحم به آسمان برود و جسم ترسناک من روی زمین بماند و باتمام سختی ها زندگی کند؟آری این منم… دختر ی از جنس شرق… ولی انسان نیست! اون یک خون آشام است!
یه بار دیگه آدامسم رو باد کردم و ترکوندمش… رها قیافه ای کج کرد و گفت: اه حالمو بهم زدی، من موندم
این آدامسو تو چه جور ی انقدر باد میکنی؟چشمکی زدم براش و با لحن بامزهای گفتم: حرص نخور جوجو … خشک میشه! چشم غره ی توپی بهم رفت و نگاش رو ازم گرفت؛ یهو پر ید و گفت: اوناهاشن… دارن میان. من: هیـس، بابا آبرومون رو بردی.ماشین جلومون ترمز کرد و قیافه جواب امیر نمایان شد، چشمکی زد و گفت: بپرید بالا که دیره!
زدم تو سرش و نشستم تو ماشین، شایان با اون نیش بازش که نشسته بود پشت فرمون گفت: چه طور ی جیگر؟ لبامو غنچه کر دم و گفتم: خوبم، زود برو دیگه بابا، اه دیر شد کلاس! خندید و پاشو گذاشت رو گاز، طبق معمول رها داشت سکته میکرد و من و امیر جیغ
میزدیم. البته امیر عربده میزد؛ عشق سرعت داریم دیگه بابا! جلوی در دانشگاه وایسادیم، از ماشین پر یدیم بیرون و کولمو پرت کردم سمت امیر، با