دانلود رمان مافیا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: sahar.ta_ mahshid 1364
تعداد صفحات: 119
خلاصه رمان: اینجا زمین است… گرد است… تویی که مرا دور زدی! فردا به خودم خواهی رسید… حال و روزت دیدنیست… مرا میشناسی؟ من وحشت تو هستم! گول چهره ی فریبنده ام را نخور من گرگی هستم در لباس میش… از من بترس! زیرا من عذاب آورترین درد تو هستم! حالا آمده ام تا تومرد دریا را اسیر خود کنم… از من بترس… بترس… بترس از روزی که دلت اسیر من شد… من دختر مافیام… من وحشت دنیا هستم…
قسمتی از متن رمان مافیا
پوفی کردم این استاده هم زیاد حرف میزنه..با خودکارم روي میز شکلک می کشیدم..مهدیس هی واسم چشم و
ابرو میومد که چته منم شونمو بالا انداختم.. خوب خسته نباشید.. الهییییی شکر…با خوشحالی چیزام رو جمع کردم و با مهدیس از کلاس خارج شدیم..سوگند امشب میاي بریم صفا سیتی.. اممم نمیدونم بذار به بابام بگم… اووف زود خبر بدي ها… باشه حالا کی میاد؟ من و تو و طنین .. حتما با ماشین من؟
نیشخندي زد و گفت -چه قده باهوشی..اره دیگه یه حمال پیدا کردید.. اوا حمال چیه شما روي سر ما جا دارید.. باشه خر شدم..سوگند راننده ات اومده..خوب فعلا باي..باي…سمت ماشین رفتم راننده در عقب رو باز کرد و من نشستم…در خونه ي بزرگمون باز شد..از ماشین پیاده شدم و به سمت در ورودي رفتم..درو باز کردم و با خوشحالی گفتم-سلامممممم من امده ام واي واي من امده ام.. زینت خانوم اومد و گفت -سلام دخترم.. سلام زینت خانوم بابا کجاس؟ اقا تو اتاقشون..
سریع از پله هاي مارپیچ بالا رفتم و بدون در زدن وارد اتاق بابا شدم.. بابا داشت با عصبانیت با یکی حرف میزد.. اههه احمق مگه نگفتم حواست به جنسا باشه؟… خفه شوو میخاد هر کی باشه یعنی شما از پسش برنیومدید..