دانلود رمان ضربه شمشیر شوالیه ام کرد نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: نگار_ق
تعداد صفحات: 2223
خلاصه رمان: حق من اين نبود…همون طور كه به ميز قديمي تكيه داده بود، گفت حق رو به من و تو نميدن. فلهاي ميدن جونم. ما هم فلهاي حساب كرديم. فلهاي؟ واسه همين واسه شما ارزونتر دراومد. خدا بده بركت. پوزخند درجا نقش بست: بركتم داره؟ معلومه كه داره. عرق جبينهها. حلالتر از حلال
قسمتی از متن رمان ضربه شمشبر شوالیه ام کرد
نميدونم تا حالا چند تا دادي نميدونم چقدر مونده. اصلا نميدونم تموم شده یا نه خودم حسابشو دارم ترنم سکوت کرد دلش میخواست از نسیم بپرسه. دلش مي خواست بگه ميشه بریم الان برش داریم و ببرمش خونه؟ اما مي ترسيد… مي ترسيد دایان بگه نه دیگه نه! ديگه نمي دمش! حتي حضانت هفت ساله اي که دادگاه تقدیمش کرده بود خیالش رو راحت نکرده بود حضانت رو گرفته بود چون دایان اجازه داده بود.
چون دایان اگه مي خواست میتونست به به شکلی که خود ترنم هم نمي دونست راي رو عوض کنه، ولی نکرد و حالا هر روز ترس داشت. ترس داشت دست از پا خطا کنه و دخترشو
از دست بده… این مرتیکه تند تند سر راهت سبز ميشه؟ تند تند بود؟ نمیدونست یادش نبود. اصلا خيلي وقتا که فرنود بود ترنم حتي نمي ديدش… اگه وعده هاي گوه خوردنش زیاد شده بگو حواسم بهش باشه. نه ببینمت ؟ با بغض نگاه دایان کرد تا دایان مثل همیشه حقیقت رو از نگاهش بخونه.
سرشو که تکون داد نگاه گرفت. آخر هفته بیا نسیمو ببر. سرش رو تكوني داد براي خودش هم عجیب بود که ته دلش هنوز امید به انصاف این مرد ترسناك داشت دست دایان که روي پاش نشست مثل برق زده ها لحظه اي پريد. که دایان گفت: انقدر نلرزونش ترنم قلبش رو همه جا حس میکرد. توی مغز، توي دهان