دانلود رمان دژخیم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: مهتاج
تعداد صفحات:
خلاصه رمان: پولدارترین تاجر محل یه دختر داشت، یه حوری بلوری که کل پسرای هیز شلوار به دست دور و برش لهله میزدن برا داشتنش، من هرکسی نبودم، نه برا هوس میخواستمش نه عشق و عاشقی، من فقط برا عذاب دادن اونو می خواستم، برا اینکه گلستونش رو آتیش بزنم، کار سختی نبود دوتا حرف عاشقانه تب دار گفتن زیر گوشش، صیغم شد و…
قسمتی از متن رمان دژخیم
نیلو به هزار زحمت خودش را از روی زمین بلند کرد، چه کرده بود که مردش اینگونه زنجیر پاره کرده بود؟
تن مرد با دیدن خونی که از بینی دختر سرازیر میشد لریزد، دست خودش که نبود، حتی با وجود خیانت دخترک بازهم عاشقش بود، خشم از خودش باعث شد نعرهای بکشد با لگدی میز شیشهای را بشکند، یعنی تمام حرفات دروغ بود؟ تک تک عزیزم گفتنات همش دروغ؟ رستاکم گفتنات؟ باور کنم کار کردنات همش نقشه بود؟
دِ لعنتی چطوری باور کنم تمام کارات همش بازی بوده؟ خر بودم که باور کردم؟ منو خر حساب کردی؟ آخه چرا؟ چرا نیلو؟عجز صدایش برای مردی به محکمی او یعنی خود مرگ، بغض صدایش نیلو را خرد میکرد، لرزش صدایش به هنگام فریاد کشیدن درد داشت، میشد برایش بارها مرد… به جون خودم من خیانت نکردم رستاک
میدونستم خون اون ناصر آشغال تو رگات ولی گفتم پدر و دختر شبیه هم نیستن، فکر کردم با بقیه فرق داری دختر ناصر، با خودم گفتم کاری میکنی اون گذشته لعنتی از یادم بره، گفتم این دختره آدمِ سازش، گفتم راست و ریستت میکنه…..نمی دونستم….نمی دونستم همش دروغ رستاک باور کن اشتباه داری فکر میکنی