دانلود رمان در حسرت آغوش تو نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی، کلکلی، اجباری، همخونه ای
نویسنده رمان: نیلوفر طاووسی
تعداد صفحات: 276
خلاصه رمان: داستان درباره ی دختری به نام پانته آ ست که عاشق پسری به نام کیارشه اما داستان از اونجایی شروع میشه که پانته آ متوجه میشه که کیارش به خواهرش پریسا علاقه منده و برای خواستگاری از پریسا پا به خونه ی اونها میذاره اما طی جریاناتی کیارش مجبور میشه که پانته آ رو به عقد خودش در بیاره و…….پایان خوش
قسمتی از متن رمان در حسرت آغوس تو
دیگه داشت گریم می گرفت ! بلند شدم و به حالت دو خودم رو تو تراس انداختم و با صدای نسبتا بلندی گفتم
بی بی جون هر کی دوست داری بذار یه ذره بخوابم … یه ذره آروم تر … آقا غلام که دو متر بیشتر باهات فاصله نداره چرا انقدر داد می زنی ؟ بی بی سرش رو بالا گرفت و بهم نگاه کرد از ترس سکته کردم نه به خاطره این که نگاش ترسناک باشه به خاطر این که قیافش طوری شد که یه لحظه فکر کردم سکته ناقص رو زد . چند لحظه از پایین به بالا و بالا به پایین به من خیره شد و بعد از عصبانیت مثل لبو قرمز شد .
دوباره چه گندی زده بودم ؟ بی بی فریاد کشید :» دختره ی بی حیا دوباره با لباس کوتاه داری تو تراس جولون میدی ؟ چند دفعه باید بهت بگم …بقیه حرفاشو نشنیدم چون داشتم می دویدم سمت حمام که به بهانه دوش گرفتن یه دو ساعتی از جلوی چشمش دور باشم … شاید عصبانیتش بخوابه … بی بی مادربزرگ پدری من بود . مثل مادر نداشته ام دوستش داشتم در حقیقت بی بی منو بزرگ کرده بود. آخه وقتی تازه دو سالم شده بود مامانم به خاطر سرطان معده فوت کرد . مادر من از طبقه ی متوسط جامعه بود، ولی پدرم نه … یه تاجر بود و پولش از پارو بالا می رفت.
ماجرای ازدواجشون اون طور که من شنیدم این طوریه که بی بی جون یه خیریه تو یه منطقه ی محروم شهر درست کرده بود و به مردم نیازمند کمک می کرد … مادر من هم کارهای دفتری خیریه رو انجام می داده … بی
بی من هم کم کم متوجه مادرم میشه و ازش خوشش میاد و دلش می خواد که مادرم عروسش بشه . بی بی
وقتی از کسی خوشش بیاد آسمون بیاد زمین ، زمین بره آسمون باز دست از دوست داشتن طرف بر نمی داره.البته عکس این مطلبم صادقه !!! بی بی جون هی مادر و پدر منو سر راه هم دیگه میزاره تا با هم
بیشتر آشنا بشن.