دانلود رمان دختر عینکی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، انتقامی
نویسنده رمان: رویا خسرونجدی
تعداد صفحات: 168
خلاصه رمان: “پرتو” دختریه که چندین سال قبل به پسر عموش علاقه مند شده. اما پسر عموش با یه فرد دیگه ازدواج میکنه. پرتو که از این موضوع ضربه بزرگی خورده درصدد پس گرفتن زندگی خود…
قسمتی از متن رمان دختر عینکی
گوشی رو انداختم روی صندلی کمی به مغازه های اطراف نگاه کردم تا یه گل فروشی پیدا کنم بالاخره یکی پیدا کردم ماشین رو گوشه ای گذاشتم و به سمت گل فروشی رفتم. کمی گل ها رو وارسی کردم. سه تا گل رز انتخاب کردم و از مرد گل فروش خواستم تا فقط به ربان دورش بزنه گل ها رو گرفتم می خواستم به سمت ماشین برم که نگاهم به مغازه لباس بچه افتاد بی اختیار به سمت مغازه رفتم و یک سرهمی کوچولو خریدم با ذوق بهش نگاه کردم…
گفتم اینم سوپرایز… سوار ماشین شدم و به سمت خونه پدر زنم رفتم. برای بار سوم زنگ رو زدم دیگه کم کم داشتم نگران میشدم که صدای خواهر زن کوچولوم تو آیفون پیچید.
باز کن شادان جان… وارد خونه شدم سلام و احوال پرسی گرمی با مادر زنم کردم و به سمت اتاق شاداب رفتم دو تا تقه به در زدم و منتظر جواب شاداب شدم. بیا تو یغما بیدارم.
در رو باز کردم و گفتم: سلام خانوم خودم در رو پشت سرم بستم تا صدای قربون صدقه ها و لوس کردنام بیرون نره شاداب که دراز کشیده بود نشست و گفت: سلام
کنارش روی تخت نشستم و گل ها رو به سمتش گرفتم و گفتم: تقدیم با عشق… ممنون خیلی قشنگن… قابل شما رو ندارن. لبخندی زد و خیره شد به گل های توی دستش. سرش رو بالا آوردم چشماش پر از اشک شده بود. لبخند از روی لبم پرید. داری گریه می کنی؟ همین حرف کافی بود تا گریه رو شروع کنه نگران شده بودم میترسیدم اتفاقی افتاده باشه و من بی خبر مونده باشم. سکوتش باعث شد تا دوباره سوال کنم داری نگرانم میکنیا بهم نمیگی چی شده؟