دانلود رمان بادکنک قرمز نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: هلن ابراهیمی آذر
تعداد صفحات: 303
خلاصه رمان: اِما دختر مو قرمزه داستانه که سرگرم پرداخت بدهی های پدربزگشه و با شروع به کارکردنش تو یه کافه وسط پارک کم کم با مرد بادکنک فروش مرموزی روبرو میشه که نقاب به صورت داره و کسی تا به حال صورتشو ندیده مردی که شایعه شده که دیوونه ست و کمتر کسی بهش نزدیک میشه و داستان اما و بادکنک فروش مرموز از جایی شروع میشه که اِما به طور اتفاقی با رفتار های عجیب بادکنک فروش مواجه میشه و هربار به طرز عجیبی یه بادکنک قرمز به دستش میرسه…
قسمتی از متن رمان بادکنک قرمز
کلاه خرگوش را سرم گذاشتم. این یکی هم مانند بقیه فقط دو سوراخ روبروی چشمانم داشت و همین تابلوی سفید رنگ را برداشته و از راهروی کوتاه عبور کرده و بیرون رفتم و مانند همیشه در جای همیشگی ام ایستادم شغلم ساده بود اما انسان را به شدت کلافه می کرد. مانند این بود با بی ذوق ترین شکل ممکن مجبورت کنند نمایش تئاتر بازی کنی اینکه من واقعا زیادی ناراضی بودم را درست نمیدانم.
ولی همیشه برایم سوال بود که اگر کسی دیگر جای من بود چگونه سعی می کرد در این گیر و دار خوش بگذراند؟ چگونه می توانست به خودش برسد، لباس های زیبا و رنگارنگ بپوشد، با دوستانش تفریح کند و مانند بقیه از لحظاتش لذت ببرد؟ راستش من هم همه ی این ها را دلم می خواست و از نظرم خوش گذراندن نیازی به مهارت نداشت. من معتقدم اگر شرایط و زمانش را داشته باشی میدانی…
چگونه خوش بگذرانی و متاسفانه این شرایط برایم چنان مهیا نبود. این روز ها انگار زیادی داشتم در فکر و خیال “مانند بقیه بودن” فرو میرفتم و این تلخ نبود. این تلخ بود با آنکه خودم میدانم نمیشود باز هم به خیال های ساده اما دوست داشتنی ام ادامه میدهم. گویی هرچه بیشتر این احساسات را دفن میکردم بیشتر جوانه میزدند البته زندگی ام هم کم نمی آورد، خودش این مشکل را حل میکند و هر طور که بتواند همه را از ریشه بر می کند و تا او هست نباید نگران باشم.