دانلود رمان چشم زخم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: دریا دلنواز
تعداد صفحات: 1957
خلاصه رمان: حلما دختر مستقلی است که با انجام پروژه های دانشگاهی برای سایر دانشجویان، کسی درآمد میکنه.. ولی مدتیه بخاطر مشکل مالی دنبال کاری با درآمد بالاتره..
پدر و مادر حلما براش گذشته سیاهی رو رقم زدن که حلما فقط برای ماکان استاد دانشگاهی که با هم عاشق و معشوق بودن تعریف کرده.. ماکان هنوز عاشقه و پای حلما مونده ولی خانواده ماکان نه…
قسمتی از متن رمان چشم زخم
به خانومه نمیاد عمه ی آقا مجید باشه بامزست همه موهاش سفیده… البته ماسک زده چهره اش خیلی مشخص نیست.
پس دوباره نوهاش موفق شد ماسک را روی صورت مادر بزرگش بگذارد تا وقت سرو شام جرئت نکردم برگردم و به میز پشت سرم نگاه کنم که گداری صدای شیرین زبانی های پیرزن را می.شنیدم قربان صدقه ی نوه اش می رفت و پز او را به مهمانها .میداد میگفت آنقدری که او نگران و به فکرش هست بچههای خودش نیستند.
اما من… دلم گرفت. آخرین بار که مادربزرگ پدری ام کنترل ادرارش را از دست داده بود و وسط اتاقم فرشم را نجس کرد عمه ام که مهمان ما بود سر او فریاد کشید و اشکش را درآورد. هر چقدر من گفتیم عیبی ندارد و اتفاقیست که افتاده، عمه گوش نکرد و نزدیک بود حتی مادربزرگم را کتک بزند. غذایمان را سر میزمان آوردند میزهای چهار نفره ای که برای شام تدارک دیده بودند باعث شد من و فائزه و پیمان به میز دیگری نقل مکان کنیم. برات برنج بکشم؟
بشقابم را دست پیمان دادم یک کفگیر کافی بود. شب ها خودم را عادت داده بودم تا شام نخورم… معمولا هم خرج و مخارجم اجازه ی یک وعده بیشتر را نمی داد. كافيه ممنون.
وقت برداشتن ،ماسک مجدد دستانم را الکل زدم و بندهایش را از پشت گوشم .برداشتم. دور تا دور لبم عرق نشسته بود با دستمالی دور از چشم بقیه رژ لب پخش شده ام را پاک کردم ال سی دی گوشی ام کثیف بود اما با مرتب شدن دور لبم آن را روی میز گذاشتم و نفسم را رها کردم. ولی خوش گذشتها من نگران بودم که…