دانلود رمان عشق ماندگار نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: معصومه عزیزی
تعداد صفحات: 124
خلاصه رمان: جمشید و مهشید دختر و پسری هستن که به اجبار خانواده دارن با هم ازدواج میکنن جمشید عاشق مریم دختر حاج حسین معماره و مهشید هم دل باخته علی پسر حاج کاظم اما با وجود خواستگاران فراوون مهشید ، خانواده اش تن به هیچ وصلتی ندادن و اصرار های جمشید هم مبنی بر ازدواج با مریم بی فایده است و خانواده حسابی فقط مهشید رو عروس خودشون میدونن شبی که خبر ازدواج مریم رو به جمشید دادن ؛ شک عصبی اون رو از پا انداخت و نیمه شب به در خونه حاج حسین کشوند تا با داد و بیداد و کتک کاری روونه کلانتری بشه…
قسمتی از متن رمان عشق ماندگار
در ماشینو باز کردم و پیاده شدم و با کمک رادوین سوار اسانسور شدیم. باصدای خانومی که بعععله میگفت به طبقه مورد نظرمون رسیدیم به خودم اومدم و از اسانسور پیاده شدم منتظر موندم تا رادوین درو باز کنه بعداز بازکردن باهم رفتیم تو خداروشکر رسیدم ولی دلم گرفت دلم خونه بی روح خودمونو میخواست به طرف اتاق مثال خوابمون راه افتادم رادوین صدام کرد حالم اصلا خوب نبود بدجوری گریم گرفته بود میدونستم اگه بخوام حرفی بزنم اشکام میریزن
فقط برگشتم طرفش و منتظر نگاهش کردم اول نگاهی به قیافم انداخت به قول خودش نمیتونست بفهمه زیر این چهره نقاشی شده چه اشوبی بپائه بعداز کمی مکث گفت: میشه باهام برقصی؟ خب این همه تو باغ رقصدیم بس نیست؟ نه اونجا همه بودن الان دلم میخواد با زنم دوتایی برقصیم بدون هیچ مزاحمی نه نمیشه من حالم خوب نیست میرم بخوابم بعدشم من زنت نیستم
چرا تو زنمی تو که گفتی هیچیت نیست چی شده مدیسا چرا داری پنهون کاری میکنی بگو چی شده شاید بتونم کاری کنم بیخیال شو رادوین من رفتم شبت بخیر مدیسا؟ با عصبانیت گفتم: هان؟ خواهش کردم رومو زمین ننداز فقط همین یه دفعه چیزی نگفتم و برگشتم به سمتش حرکت کردم رادوین ضبط رو روشن کرد و اهنگ پخش شد اهنگ مورد علاقه من جلوش ایستادم دسته گلمو انداختم رو مبل و دستمو
