دانلود رمان دلقک گریان نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی، هیجانی
نویسنده رمان: یلدا پاییزی
تعداد صفحات: 187
خلاصه رمان: روایتگر زندگے دختریست با رمز و رازهاے بسیار. در سایه روشن زندگےاش، دخترے را مےتوان دید کہ در گوشہے لبش سیگارے، ماننده رؤیاهایش مےسوزد و تہ مےکشد. ماگ قہوهے در دستانش، حاوے مایعے تلخ و سیاه است، ماننده روزگارے کہ بر او مےگذرد. در پے کشف حقایق، دست از جان شستہ و تا لمس مرگ پیش مےرود. او در جدالے نابرابر با گروهے از خلافکاران، دست و پنجہ نرم مےکند.
هربار کہ بہ یک قدمے پیروزے مےرسد، بازے روزگار او را ماننده بازے مار و پلہ، بہ نیشے گزیده و بہ چند خانہ دورتر تبعیدش مےکند. آیا همراهے هست تا با هم صفحات کتاب زندگےاش را ورق بزنیم؟ تا بدانیم خلافکاران از کدام دستهاند؟ و کدام یک بر حقاند. آنان کہ از دیدگاه او خلافکارند، یا کسانے کہ چنین دیدگاهے را در ذهن دختر داستان حکاکے کردهاند؟
قسمتی از متن رمان دلقک گریان
با نگاهی خشمگین و لحنی عصبی، خیره در چشمان گفت می دونستید عادته زشتیه که به مکالمه ی دیگران گوش بدید آقا ؟ توی سایت های خصوصیه دیگران سرک بکشید خانم؟ و شما چی؟ نمیدونید عادت زشتیه که ِی ساوین نگاه میکنم. آنها بهم چفت شده اند و ِ پاسخ صریحی که شنیده ام به لبها
ِ در واکنش به جذبه وبم صدایی که شنیده ام، شباهتی به صدای او ندارد. بی اراده بلند می شوم. به سمتش میچرخم.
از آن عسلی تیره، با آن رگه های قرمز، که سرد و تیز در دیدن صورت پر خشم، فک منقبض شده و چشمان اعماق وجود آدمی رسوخ میکنند، جا میخورم! با دیدن من حالت صورتش به یک باره فروکش میکند… مشکلی نیست، قطع کن میخوام به مشت حیدر زنگ بزنم کلید یدک رو واسم بفرسته. کنار ِرژ لب قرمزم است. چشمم به محتویات کیف که روی زمین پخش شده اند، میافتد
کلید لعنتی! روی پا مینشینم تا آنها را جمع کنم. هنوز دستم به سمت کلید دراز نشده که نگاهم، به یک جفت ِ کفش چرم دست دوز میافتد. بلافاصله روی پا مینشیند با صدایش نگاهم، به سمت صورتش حرکت…