دانلود رمان حامی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، خارجی
نویسنده رمان: لیزا کلیپاس
تعداد صفحات: 665
خلاصه رمان: گرنت مورگان یکی از واجد شرایط ترین و دست نیافتنی ترین مجردهای لندن است. همچنین یکی از بهترین نیروهای اداره خیابان بو هم هست. هنگامی که یک شب دیر وقت برای تحقیق درباره یک قربانی مغروق به اسکله فراخوانده میشد، از تشخیص چهره ویوییِن رز دووال بانوی دلربای مجالس حیرتزده میشود. وقتی متوجه میشود که او زنده است، مبهوتتر هم میشود. از آنجایی که کسی نیست از این دختر مراقبت کند، ویوییِن را به خانهاش میبرد و مداوایش میکند. اما متوجه میشود که او از فراموشی رنج میبرد.
قسمتی از متن رمان حامی
گرنت با قدم های بلند از راهرویی که به دفتر کار شخصی كانن منتهی میشد، گذشت. نزدیک بود با دو نفر از مأمورانی که داشتند از دفتر کانن بیرون می آمدند، برخورد کند. فلگستاد و کیز دو نفر از قدیمی ترین مأمورهای اداره بودند و هر دو داشتند به چهل سالگی نزدیک میشدند کیز با خوشحالی گفت: دوباره دارم برای محافظت از قسمت عقبی املاک سلطنتی میرم. در حالی که فلگستاد گفت به خاطر پرداخت وام سه ماهه ای که داشت.
مأموریت پردرآمدتر محافظت از بانک انگلستان به او داده شده بود. فلگستاد از گرنت پرسید: «خودت امروز صبح چی کار می کنی؟ چهره آفتاب سوخته اش از خنده چین افتاده و گفت: «نه، نگو… به سرقت دیگه از بانکه یا یه دزدی در سمت غربی شهر که برای حل پروندهش قراره پول زیادی بگیری.
گرنت با پوزخند پرطعنه ای جوابش را داد. چون به خاطر دستمزدهای سنگینی که میگرفت، فشار زیادی از سوی همکار هایش تحمل میکرد. جلوی خودش را گرفت و نگفت که در
یک سال گذشته یک تنه بیشتر از هر پنج مأمور دیگر سر هم دزد و راهزن دستگیر کرده بود. با ملایمت گفت: من فقط دزدی رو دستگیر میکنم که حاضرن به خاطرش پول بدن کیز با خنده گفت: تنها دلیلی که اشراف خدماتت رو میخوان اینه که بچه خوشتیپی همین چند روز پیش یه گفت بانویی بهم. بین تمام مأمورها فقط آقای مورگان ظاهر یه مرد درست و حسابی رو داره. انگار ظاهر یه مرد به نحوه انجام کارش ربط داره جمله را با دلخوری و صدای خرخر مانندی گفت: