دانلود رمان کلاف نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: فرزانه صفایی فرد (دنیا)
تعداد صفحات: 4009
خلاصه رمان: گیتی درست زمانی که باید از مادر شدن شاد باشد، با شنیدن یک حقیقت تلخ از زبان محمد همسرش در برزخ احساساتش اسیر میشود. بعد از گذشت چندین سال، وقتی که نازگلش یک نوجوان است، خیانت همسرش، آن حقیقت پنهان در دلش، به بدترین شکل ممکن وارد زندگیش میشود. گیتی که همهی این سال ها خواسته ها و علایق همسر و دخترش را بر خواستههای خودش مقدم می دانست تصمیم میگیرد برای خوب شدن حالش قدمی اساسی بردارد…
قسمتی از متن رمان کلاف
قبل از اینکه بخوام مخالفتی کنم خانم علومی در جواب نجمه می گه آره حتما، خانم خبیر جان اگه زحمت بکشی که عالیه بچه ها رو هم این ساعت می فرستم سمعی بصری، هیچ مشکلی نیست کاش همه چیز به همین راحتی بود. نازگلم رو چی کار می کردم. نباید نگرانش می کردم. امروز قرار بود بعد از مدرسه نهار رو با هم بیرون بخوریم. از قبل برنامه ش رو ریخته بود می خواست باهام صحبت کنه. حالا با این حال و روز من، اینطوری هول و بی خبر رفتنم فقط نگرانش می کنه.
اگه باهاش صحبت می کردم و در جریان قرار می گرفت بهتر بود باز به زور تمام جونم رو جمع می کنم و می گم می بخشید لطف می کنید نازگل رو صدا کنید نجمه بی حرف می پره از جا و میره سمت بیرون دفتر. خانم علومی کنارم میشینه و شونه هام رو ماساژ میده و میگه اون طفلکم نگران میشه جون حرف زدن ندارم اما با آخرین توانم زمزمه میکنم _بی خبر برم بیشتر نگران میشه…راست میگی…
خطاب به خانم اسدی ادامه میده آب قند چی شد اسدی جان _ و من به جای شنیدن جواب خانم اسدی یک دفعه چنان درد بدی تو سرم می پیچه و چشمام چنان سیاهی میره که حتی سیاهی شب هم به خودش ندیده. دیگه نه صدایی می شنوم نه گردش دنیا رو دور …سرم حس می کنم. فرو میرم توی خوابی عمیق…کلافه از صدای بوق و بو ِی تهوع آو ِر دود، پنجره رو می بندم. انگار باید تمام پرونده های روی دستم رو می ذاشتم کنار و می رفتم سراغ سازنده ی این پنجره ی به اصطلاح دوجداره که باز و بسته بودنش ن صدا نداشت و یه پرونده