دانلود رمان قلب های بی تپش نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، پلیسی
نویسنده رمان: مهرداد مراد
تعداد صفحات: 38
خلاصه رمان: سروان سعید صفورا در تلاش برای یافتن رئیس باندی است که پس از، از هم پاشیدنش دوباره فعالیت خود را آغاز کرده و هم زمان به دنبال انتقام است انتقام از افرادی که…
قسمتی از متن رمان قلب های بی تپش
همه به گریه افتاده بودند و قسم می خوردند که همه ی این کارها پوششی بوده برای فریب دختران و جز این هیچ منظور خاصی نداشته اند. نمیتوانستم باور کنم که تمام این برنامه ریزی ها فقط برای اغفال دختران باشد. با تجربه ای که در این زمینه داشتم؛ مطمئن بودم که پای افراد دیگری هم در میان است؛ شاید اینطور نبود و آنها درست می گفتند اما وقت و حوصله ی درگیری با چنین پرونده های را نداشتم.
و ترجیح دادم باقی ماجرا را به مأمورینی بسپارم که تازه وارد خانه شده بودند. سرم درد میکرد؛ چه روز بدی بود. عمهی بیچاره با دست های پر از میوه و غذا به خانه برگشته بود و ساختمان دنج و خلوتش را پر از پلیس میدید. باورش نمیشد باعث و بانی این شلوغی من باشم. همسایه ها او را دوره کرده و درباره ی من می پرسیدند. عمه فاطمه همان طور که به سواالتشان پاسخ میداد با ناراحتی و عصبانیت به من نگاه میکرد.
برادرزاده ی شیطانش میان درگاهی خانه ایستاده بود و مرتب خمیازه میکشید. دختر، پشیمان لباسش را پوشید و قبل از اینکه همراه پلیس خارج شود به طرفم آمد و روبه رویم ایستاد. با بی حالی گفتم: با کدوم یکی آشنا بودی؟ همون که با چاقو تهدیدم کرد. کجا باهاش آشنا شدی؟سرش را پایین انداخت و سکوت کرد. گفتم: حالا دیگه همه چیز تموم شد. برو خدا رو شکر کن به خیر گذشت و از این به بعد حواست رو جمع کن که با هر کسی که آشنا شدی به راحتی اعتماد نکنی.