دانلود رمان عطر خیال نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: لیلا نوروزی
تعداد صفحات: 932
خلاصه رمان: ترانه در نوجوانی به بامداد مرد جوان همسایه شان دل می بندد؛ وکیل جوانی که بعد از مرگ مشکوک پدرش سرپرست خانوادهاش است. سال ها گذشت و با اینکه ترانه رسیدن به بامداد را بعید میداند ولی احساسش به او نابتر و بزرگتر میشود، تا جایی که تمام روح و قلبش با عشق پنهان او پر میشود. درست در بزنگاه زندگی و در تنگنای اصرار مادرش برای ازدواج با پسر دوستش، با خواستگاری ناگهانی بامداد و دلیل پنهانش مواجه میشود و این آغاز ماجرا است…
قسمتی از متن رمان عطر خیال
اینبار از خجالت پایین افتاد بامداد همیشه همین گونه بود . پر از باید و نبایدهایی که زندگی و شخصیتش را برای همه قابل احترام کرده بود. قبل از اینکه در مورد خودمون و خواسته هامون حرف بزنیم ، بذار اول یه چیزی رو تکرار کنم که فکر میکنم خودت تا یه حدودی در جریانی . دوباره تکیه اش را از صندلی گرفت و خیره در چشمانی که انگار جادوی جاذبه ی نگاهش افسونش کرده بود گفت همسرم از هیچ چیزی دریغ ندارم…
همونطوری که همه ی مسئولیت خانواده ام رو داشتم برای اونا نداشتم . اما باید همین اول بگم که خانواده ی من جز جدا نشدنی از زندگی من هستن . آب دهنم را فرو دادم. انتظار این حد صراحت کلام و موضع جدی اش را نداشتم .
منظورتون اینه که همسرتون ….. همسرتون باید با خانواده تون زندگی کنه؟! نه!! با لحن محکمی گفته بود و من انگار هنوز گیج جذابیت نگاهش بودم و نمی توانستم منظورش را به راحتی درک کنم نگاه پرسشگرانه ای به او انداختم .
گفتم برام گفتن از چیزهایی که به من گذشته سخته ، اما اگه لازم باشه ابایی ندارم از گفتن ساعت به ساعتش فکر میکنم میدونی که مسئولیت مادرم با منه . هم هزینه هاش هم رسیدگی بهش . فعلا که بهار و بهنام هستن اما ممکنه یه روزی نباشن….بی شک تنها حسی که در نگاهم میدید وحشت بود. جوری هراسان به او خیره شده بودم که حرفهایش را در همان نقطه قطع کرد به مهران اشاره ای کرد و بدون پرسیدن از من سفارش داد. دیگر برایم اینکه اسم مهران را میدانست یا اینکه دقیقا نوشیدنی مورد علاقه ی مرا که گاهی با لفظ…