رمان برف گیجه نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، معمایی، روانشناختی
نویسنده رمان: فاطمه سیاه پوشان
تعداد صفحات: 956
خلاصه رمان: عود مجدد بیماری روانی کاوه باعث میشود که تصمیم بگیرد تا همراه همسرش آیدا به روستای پدری اش برگردد.. روستای متروکه ای که میگویند چهارسال پیش بر اثر زلزله همه ساکنینش رو از دست داده.. روستایی که شب ها بجای صدای زوزه گرگها، صدای شیون زنی به گوش میرسد و خانه ای که مدفن بزرگترین راز زندگی کاوه است..
حقایق برملا و توهمات کاوه از نو شروع میشود.. روستا تصمیم گرفته بعد از ۲۰ سال دوباره قربانی بگیرد.. قربانی که به نظر میرسد این بار آیداست………….
قسمتی از متن رمان برف گیجه
خودم را به پنجره میرسانم و گوشه ی پرده ی ضخیم خاکستری رنگمان را کنار میزنم نور ضعیف و کم جان به داخل اتاق می تابد. بیرون آنچنان همه چیز یک دست سفید است که انگار یک نفر پشت شیشه ملحفه کشیده لایه ی نازک آب لبه ی پنجره یخ زده و سپیدارهای جلوی خانه از سنگینی برف به سمت خیابان انحنا برداشته اند. با لبه ی پیراهنم بخاری که از هرم نفسم روی شیشه افتاده پاک میکنم با وجود بارش شدید راه باز است…
ماشین ها آرام و با احتیاط حرکت میکنند و دانه های خشک و درشت برف آنچنان میبارند که رد لاستیک هر ماشین چند ثانیه پس از رد شدن محو میشود. یاد خواب دیشبم می افتم، زمزمه می کنم عجب رویای صادقه ای صداقت صدایم میزند. خانم دهقانی؟ به خودم می آیم. جانم؟ من توی ترافیک گیر نکردم ولی جلوی در خونه مون چهل سانت برف نشسته در پارکینگمون باز نمیشه خیابون بسته شده. زنگ زدیم شهرداری فعلا واسه همین نتونستم بیام.
خانم صداقت حرفم را باور میکند، کمی نرم تر میشود و حتى ناسزایی نثار آموزش و پرورش میکند که چنین روزی سرد و سختی را تعطیل نکرده از دروغم عذاب وجدان نمی گیرم در حال حاضر عقیده ام این است که رعایت موازین اخلاقی به درد کسی میخورد د که زندگی اش از همه لحاظ تراز است نه من؛ منی که در این هفت سال آن قدر در مورد کاوه و زندگی زناشویی ام به همه دروغ های شاخدار گفته ام که احتمالا فرشته ی شانه ی چپم به اینجور تغییر…