دانلود رمان تهران 363 (گان اول) نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی، معمایی
نویسنده رمان: مهسا حسینی(مهرسا)
تعداد صفحات: 1380
خلاصه رمان: یارا نوهی نورچشمیِ خانوادهی الماسی که عشقِ بزرگِ زندگیاش تبدیل به شکست میشود، تصمیم به فرار از کشور میگیرد. آخرین شب حضورش در ایران دست به کار احمقانهای میزند که کنارِ خودش همیشه سایهی یک مرد را احساس میکند. کسی که فرار کردن از او ممکن نیست و با گذشت سه سال و برگشت به وطن بارِ دیگر به نقطهای میرسد که سه سال قبل آن را به حالِ خود رها کرده است، مردی که مثلِ دیوار مقابلش سد میشود و جز مصالحه تمامِ راهها را به رویش میبندد…
قسمتی از متن رمان تهران 363
اینکه دختر کم سر و زبانی نبود اما نادر حقیقتا نقطه ضعف بزرگ زندگی اش بود. بعد از آن همه توجهی که از اطرافیان گرفته بود ترجیح میداد گوشه ای دنج بنشیند و از نگاه همه پنهان شود. اما همان لحظه حدیث سراغش آمد و او را به جمع دخترها برد. خیلی زود طبق رسمی که در خانواده ی مادری برقرار بود جمع به دو دسته ی زنانه و مردانه تقسیم شد. سالن بالایی را مردها اشغال کرده بودند و نشیمن مخصوص خانمها شده بود تا با کنار گذاشتن چادرشان کمی راحت تر باشند.
البته که روسری ها را روی سر حفظ میکردند. چادرهایشان هم فقط در حدی پایین می آمد که تا روی شانه هایشان می افتاد یارا از دیدنشان هم احساس خفگی میکرد اما کلامی نمی گفت میدانست تفکراتشان متفاوت است و او به این تفاوت احترام میگذاشت. حتی نمیتوانست به این فکر کند که اگر یک نفر خبر از جشن شب قبل به نادر میداد چه حالی میشد! به یاد رقصیدنشان تا صبح می افتاد و لیوان هایی که به هم کوبیده میشد. حتی ناصر هم خودش را وسط حلقه ی رقصشان انداخته و همراهیشان کرده بود.
هر چقدر هم رنگینه سنگ قلب مریض شوهرش را به سینه زده بود بی فایده بود. در نهایت گفته بود این آهنگ و رقص زنده اش میکند چقدر یارا و شهزاد و مهان خندیده بودند به یاد شادی خودشان می افتاد و حتی هیچ ایده ای نداشت اگر نادر میفهمید چه میکرد و چه مجازاتی در نظر میگرفت چیزی از بحث بین خانم ها نمیفهمید. نگاهش دور خانه چرخید سماور مسی بزرگ گلاب گوشه ی خانه کنار ظرف و ظروف مسی و استکانهای کوچکش به چشم میخورد قلیان نادر هم کنارش بود چند سالی میشد که آن قلیان برای همیشه به تزئینات خانه پیوسته بود.